شرح خطبه 222 نهج البلاغه / قسمت هشتم
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه فرمایید.
خطبهی 222 از نهج البلاغهی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) / قسمت هشتم
لَرَأیْتَ أَعْلَامَ هُدًى (خواهی دید که نشانههای هدایتی بوده) وَ مَصَابِیحَ دُجًى (و چراغهای تاریکی میباشند) قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلَائِکَةُ (ملائکهی رحمت الهی اطراف آنها را احاطه کرده) وَ تَنَزَّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ (و آرامش و سکون بر آنها نازل میشود) وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أبْوَابُ السَّمَاءِ (درهای آسمان به روی آنها باز شده) وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْکَرَامَاتِ (و برای آنها مقامها و جایگاههای کرامت آماده شده است) فِی مَقْعَدٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِیهِ (در جایگاهی که در آنجا خداوند بر آنها مطلع است) فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ (از سعی آنها در اعمال صالحه خشنود و راضی است) وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ (و مقام آنها را ستایش میکند.).
شرح و توضیح:
لَرَأیْتَ أعْلَامَ هُدًى وَ مَصَابِیحَ دُجًى: این جمله جواب «لو» در (فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِکَ...) است. یعنی اگر اهل ذکر را در ذهن خود تصور کنی و حالات مختلفهی آنها را در نظر بگیری، خواهی دید که علمهای هدایت و چراغهای تاریکی هستند.
قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَنَزَّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ: خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ». به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند که: «نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است!
منظور از اینکه میگویند پروردگار ما خدای یگانه است صرف قول نیست. منظور این است که آنها با قولشان اعتقاد درونی خود را مطرح میکنند. از طرفی کسانی که با تمام وجود خداوند را به پروردگاری قبول دارند و سعی دارند مطابق رضای او زندگی کنند از ناحیهی افراد نادانو از خدا بیخبر سختیها، آزاها و زخم زبانهایی را دریافت میکنند. از طرفی دنیا مملوّ از مظاهر فریبنده و در عین حال گناه آلودی است که انسان را از مسیر رضای الهی خارج میبسازند. همهی این امور ممکن است باعث شود تا مؤمن دچار تزلزل شده و از راه هدایت خارج شود. لذا میطلبد که استقامت ورزیده و با تحمل این مشکلات بزرگ دین و ایمان خود را حفظ کند. وقتی مؤمن از این امتحان بزرگ با موفقیت بیرون آمد، خداوند هم او را مشمول الطاف ویژهی خود قرار داده و با نازل کردن ملائکهی رحمت خود آرامش و سکون را به او هدیه خواهد کرد. پیام این ملائکه آن است که خوف و حزن نداشته باشید. به عبارت دیگر این ملائکهی الهی خوف و حزن را از دل او میزدایند و آرامش و سکون را به وی هدیه میکنند. همچنین با بشارت بهشت به آنان شوق بهشت و نعمتهای الهی را در وجود او افزون میکنند. همین شوق هم موجب میشود تا مؤمن در برابر مشکلات و سختیهای روزگار تحمل بیشتری داشته و اشتیاق بیشتری برای بندگی خداوند پیدا کنند.
وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْکَرَامَات: منظور از نشیمنگاههای کرامت، اعطای کرامت نفس و جایگاه کریمانه به آنهاست. در روایتها اثرات خاصی برای کرامت نفس مطرح شده که برخی از آنها ذکر میگردند:
قَالَ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ. کسی که کرامت نفس پیدا کرد، با گناه و معصیت خود کرامت خود را از بین نمیبرد.
قَالَ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُهُ. کسی که کرامت نفس پیدا کرد، شهوات و خواستههای نفسانی بر او آسان شده و به راحتی به آنها پشت میکند.
قَالَ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا. کسی که کرامت نفس پیدا کرد، دنیا بر او آسان میشود. یعنی دنیا را کوچکتر از آن میبیند که بخواهد دلبسته و آلودهی به آن شود.
آیت الله جوادی آملی در رابطه با معنای «کرامت» میفرمایند: استادم علامه طباطبایی (رضواناللهعلیه) کرارا در جلسهی درس میفرمود: «کرامت» معادل دقیق فارسی ندارد و برای بیان آن از چند لفظ باید استفاده کرد. آن گاه میفرمودند: اگر انسان به مقامی برسد که در برابر خدا عبودیت محض پیدا کند و حاضر نباشد در مقابل غیر خدا سر بر زمین بساید میتوان گفت: به مقام کرامت رسیده است.
بنابراین: انسان هر چه به عبودیت محض نزدیکتر شود، به همان مقدار از هوان و حقارت رهایی پیدا میکند و به کرامت میرسد. اگر به حد نهایی عبودیت رسید، کاملا از هوان و حقارت میرهد و این همان کرامت مطلق است و اگر بهرهای از عبودیت از خدا نداشته باشد، حقیر مطلق است و حظّی از کرامت نمیبرد. (ادب فنای مقربان ج1، ص203و 204)
ریشهی کرامت و بزرگواری دوری از دنیا و آشنایی با خدای تعالی است. هر قدر که به خدا نزدیک شدیم دنیا و آنچه در دنیاست برای ما کوچک و کوچکتر میشود. تا جایی که دیگر اهمیتی برای دنیا قائل نیستیم.
به عنوان مثال ما یک ریال را راحت انفاق میکنیم، اما یک صد میلیون تومان را نه! علتش این است که به ریال را اندک میدانیم؛ ولی یک صد میلیون توان را زیاد!
اما کسی که با خدا ارتباط پیدا میکند تمام ما سوی الله برای او کوچک خواهد شد. و در این تفاوتی میان یک ریال و یکصد میلیون تومان قائل نیستیم چون همه غیر خداست و غیر خدا هم هر چه باشد کوچک است.
لذا سرچشمهی صاحب کرامت شدن آشنایی با خداوند است.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نهج البلاغه و در خطبهی متقین میفرمایند: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم».خالق در چشمان آنها بزرگ است پس در نتیجه غیر خدا برای آنها کوچک است.
پستترین مردم دنیا کسانی هستند که دنیا جلو چشمشان بسیار بزرگ است و خدا در نزدشان بسیار کوچک. به همین دلیل است که میبینیم صهیونیستها تا این اندازه ظلم و ستم میکنند.
کریمترین مردم دنیا هم کسانی هستند که خدا جلو چشمشان بسیار بزرگ است و غیر خدا جلو چشمشان بسیار کوچک. روی همین اساس است اگر تمام دنیا را به اولیای خدا بدهند حاضر نیستند از روی ظلم و ستم پر کاهی را از دهان مورچهای بگیرند.
فِی مَقْعَدٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ وَ حَمِدَ مَقَامَهُم: منظور از اطلاع خداوند از جایگاه آنها کنایهای است بر این که خداوند راضی به نشیمنگاه آنها بوده و مقامشان مورد تأیید اوست. لذا بعد از آن فرمود: خداوند از جدیت آنها در عبادت راضی و خشنود است. و با انواع تکریمها مقام آنها را ستایش میکند.
منظور از مقام، مقام عبودیت است. چنین مقامی از مقام عبادت فراتر است.
خداوند متعال در توصیف جایگاه متقین در بهشت میفرماید: «إِنَّ المُْتَّقِینَ فىِ جَنَّاتٍ وَ نهََرٍ * فىِ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرِ». یقیناً پرهیزگاران در باغها و نهرهاى بهشتى جاى دارند * در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر!
قسمت بعدی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/282 .... قسمت قبلی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/279